عوامل موفقیت پروژه

تقریبا همه، به خصوص کسایی که تو زمینه PMO کار میکنن میدونن که معمولا پروژه, موفق رو پروژه, ای تعریف میکنن که تو فاکتورهایی مثل زمان و هزینه و کیفیت و محدوده یا به عبارت بهتر به سرانجام رسوندن پروژه, طبق زمانبندی، مطابق هزینه ها و با رعایت مسائل کیفی و البته رعایت محدوده پروژه,، موفق باشه. یعنی همون Iron Triangle که تو PMBOK هست.

اما این همه ماجرا نیست. مهمتر از همه چیز جلب رضایت کارفرماست که باعث موفقیت, تو پروژه, میشه. شاید اینطور به نظر بیاد که خب اگه قراره مثلا پیمانکاری همه این موارد رو رعایت کنه به طور طبیعی کارفرما هم از اون پیمانکار مجری راضیه و دیگه چه نیازی هست به اینکه جلب رضایت کارفرما رو به عنوان معیار جداگونه برای موفقیت, پروژه, در نظر بگیریم؟

هر چند حتی رعایت این موارد لزوما رضایت کارفرما رو هم ممکنه به دنبال نداشته باشه ولی بذارین مساله رو اینجور ببینیم:

فرض کنید پروژه ای هست که در بعضی یا همه موارد گفته شده موفق نباشه. مثلا طبق زمانبندی پیش نره، هزینه های اجرای پروژه از بودجه تعیین شده برای اون بیشتر بشه، کیفیت اجرای پروژه وضع مطلوبی نداشته نباشه و ... .

به نظر میاد این پروژه، پروژه شکست خورده ایه و وقتی این مسائل به وجود میاد طبیعتا، کارفرما از پیمانکار می خواد که با رعایت موارد بالا و طبق انتظاری که ازش داره کار رو انجام بده. تو یه همچین وضعی اگه پیمانکار بخواد به جای اینکه تلاشش رو بکنه تا پروژه رو به سرانجام برسونه دنبال مقصر جلوه دادن کارفرما باشه و به جای پیدا کردن راه حل از اول بخواد دنبال دعوای حقوقی باشه خب معلومه نتیجه چی میشه.

هم پروژه به جایی نمیرسه و هم اینکه پیمانکار، حتی اگه تو این دعوا موفق هم بشه حتما رضایت کارفرما رو از دست میده. حالا مساله رو اینجور ببینیم که پروژه شرایط بحرانی داره ولی پیمانکار همه تلاشش رو برای بدست آوردن رضایت کارفرما اونهم با انجام پروژه در زمان تعیین شده و رعایت بقیه مسائل بکنه و این رو واقعا نشون بده. تو این وضعیت کارفرما تا جایی که بتونه حتما کمکش میکنه.

لازم هم نیست پیمانکار همه این موارد انجام بده تا پروژه تموم بشه و تازه اونوقت رضایت کارفرما جلب بشه. از زمانی که این انحرافها در زمان و هزینه و بقیه موارد پیش میاد وقتی پیمانکار واقعا نشون بده داره سعی میکنه تا تاخیرها و انحرافهای پروژه رو برطرف کنه، کارفرما هم سعی می کنه تا تو مواردی که نیازه، دخالت کنه. اون وقت قضیه فرق میکنه. مثلا اگه پروژه نیاز مالی داشته باشه کارفرما سعی کنه با تزریق پول، پیدا کردن منابع مالی جدید و پرداخت صورت وضعیت ها و طلبهای پیمانکار، هم به پیمانکار کمک کنه و هم پروژه رو به پیش ببره.

این به اصطلاح همگرایی باعث میشه پروژه با رعایت مواردی که اول گفته شد انجام بشه و اینجوری میشه انتظار داشت این پروژه به موفقیت, برسه.